تقدیم به تمام عاشقان

تقدیم به تمام عاشقان

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 100
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1745
بازدید ماه : 2832
بازدید کل : 35624
تعداد مطالب : 577
تعداد نظرات : 279
تعداد آنلاین : 1


فراموشي
چند صباحيست هنگام غروب دلم ميگيرد
و من در هواي گرفته غروب به آينده نه چندان دور خويش مي انديشم.
مرگ اولين مقوله ايست كه انسان را به فكر فرو ميبرد.
كه آيا مرگ ترسناك است؟
هر روز غروب خورشيد مي ميرد و دوباره وقت سحر زنده مي گردد.
همينطور يك درخت پائيز مي ميرد و بهار زنده ميشود.
شايد هم يك انسان پس از مرگش سال هاي سال در خاطره ها
و دلها باقي بماند و فراموش نشود و نميرد.
ومن ميدانم روزي فراموش خواهم شد
و ديگر كسي نوشته هايم را نخواهد خواند.
و صدايم به گوش هيچ كس نخواهد رسيد
و ديگر قلمم مرگ و فراموشي را تفسير نخواهد كرد.
من فراموش ميشوم و ديگر كسي صداي باز شدن پنجره چوبي اطاقم را نخواهد شنيد
و براي ديگران نيز نخواهند گفت.
من ميروم و فراموش ميشوم و فراموشي مانند هيولايي مرا در خود ميبلعد.
آري! فراموشي بسيار ترسناك است حتي از خود مرگ.
و من هر غروب كلامي از فراموشي خواهم نوشت تا شايد بدينسان بتوانم
فراموشي خويش را در خويش فراموش كنم تا شايد فراموش نشوم.
فراموش شده اي بي گناه......
ت.م احمد رضا سليمي


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: امید و آرزو تاريخ: 18 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

مغرورانه اشك ريختيم چه مغرورانه سكوت كرديم چه مغرورانه التماس كرديم چه مغرورانه از هم گريختيم غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند هديه شيطان را به هم تقديم كرديم هديه خداوند را از هم پنهان کرديم .

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to razeeshgh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com