تقدیم به تمام عاشقان

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 1693
بازدید ماه : 2220
بازدید کل : 32629
تعداد مطالب : 577
تعداد نظرات : 279
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



میخوام بگم دوستت دارم ولی روم نمیشه


میخوام بگم دوستت دارم ولی روم نمیشه
این دل بیقرار من یه لحظه آروم نمیشه


میخوام بگم دوست دارم میخوام که با تو بمونم
شعرای عاشقونمو فقط واسه تو بخونم


میخوام بگم دوست دارم هر جا باشی هرجا باشم
تو شادی و توی غما میخوام کنار تو باشم



میخوام بگم دوست دارم بگم تو قلب من تویی
اگه که درمون ندارم بدون که درد من تویی


میخوام بگم دوست دارم یه عالمه خیلی زیاد
شب که بهت فکر میکنم من دیگه خوابم نمیاد


میخوام بگم دوست دارم میخوام که اینو بدونی
اگه نمیتونم بگم اینو تو شعرام بخونی

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 20 اسفند 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

کودک وخدا

کودک نجوا کرد:خدایا با من صحبت کن و یک چکاوک در چمنزار آواز خواند ولی کودک نشنید

پس کودک فریاد زد:خدایا با من صحبت کن!و آذرخش در آسمان غرید ولی کودک متوجه نشد

کودک فریاد زد :خدایا یک معجزه به من نشان بده و یک زندگی متولد شد ولی کودک نفهمید

کودک در نا امیدی گریه کرد و گفت: خدایا مرا لمس کن و بگذار تو را بشناسم،پس خدا نزد کودک آمد و او را لمس کرد

ولی  کودک بالهای پروانه را شکست و در حالی که خدا را درک نکرده بود از آنجا دور شد

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: پنج شنبه 19 اسفند 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

با تو ...


 

ای آسمانی ترین ستاره ی هستی !
با تو ...
جرقه های عاشق شدن ، در آتشکده ی متروک قلبم شعله کشید !!
و ..
ترانه های عاشقانه ام

به حقیقت رسید !!
و با تو ...
و وجود گرم توست که میخواهم بمانم ..
و تا همیشه و همیشه ..
در کلبه ی عشقم
میزبان نفسهای عاشقانه ات خواهم بود .. !!!

 

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

همپای لحظه های دلتنگی ام

 

همپای لحظه های دلتنگی ام ، همسرم ،

وقتی خانه عشقت پناهگاه خستگی ام شد اندیشیدم که الهه عشق،ناب ترین عشق هستی را نصیبم کرده است

عزیزم آهنگ صدایت زیبا ترین ترانه زندگیم

نفس هایت تنها بهانه نفس کشیدنم و وجودت تنها دلیل زنده بودنم است

پس با من بمان تا زنده بمانم

به چشمان مهربان تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را ،

تا بدانی که محبت و عشق را در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم

به پاکی چشمانم قسم که تا ابد با تو می مانم

بی آنکه دغدغه فردا را داشته باشم

زیرا می دانم فردا بیشتر از امروز دوستت خواهم داشت...

دوستت دارم...

 

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

غیر معمولی


دوستی ساده ی ما غیر معمولی شد
نمیدونم اون روز تو وجودم چی شد
نمیدونم چی شد که وجودم لرزید
دله من این حسو از تو زودتر فهمید
تو که باشی پیشم دیگه چی کم دارم؟
چه دلیلی داره از تو دست بردارم؟
بین ما کی بیشتر عاشقه من یا تو؟
هر چی شد از حالا همه چیزش با تو!

دیگه دسته من نیست بستگی داره به تو
بستگی داره که تو تا کجا دوسم داری
بستگی داره که تو تا چه روزی بتونی
عاشق من بمونی منو تنها نذاری

دست من نبود اگه اینجوری پیش اومد
میدونستم خوبی ولی نه تا این حد
انگاری صد ساله که تو رو میشناسم
واسه اینه انگار روی تو حساسم
منه احساساتی به تو عادت کردم
هر جا باشم اخر به تو برمیگردم

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: چهار شنبه 11 اسفند 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اس ام اس های عاشقانه

دم به دم ساعت به ساعت خواهمت / گر خوشم یا ناخوشم در هر دو حالت خواهمت / گر زبانم را به جرم خواستنت بیرون کشند / آن زمان ای مهربان من با اشاره خواهمت .


واژه ی دوستت دارم برای عظمت و شکوه قلب مهربانت چقدر بی رنگ است وقتی تو سرچشمه ی تمام خوبی ها هستی .


عاشقی چیزی برای هدیه نیست / طرح دریا و غروب و گریه نیست / عاشقی یک کلبه ی ویرانه نیست / صحبت از شمع و گل و پروانه نیست / عاشقی تنهای تنها یک تب است / بی تو مردن در سکوت یک شب است .


تو ناخدای عشقی ، من ساحلی غریبم / لنگر بزن مسافر ، من خاک هر رفیقم .


ادامه مطلب
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

سمت خدا

سالهای سال شنیده بودیم همه آدم ها گمشده ای دارند وتا دنیا دنیاست آدم هایند وگمشده هایشان.
شنیده بودیم آدم ها باید هجرت کنند تا گمشده هایشان را بیابند..هجرت از خویش ؛هجرت به آسمان..
وآسمان درست همین جاست؛اینجا که من ایستاده ام،اینجا که تو ایستاده ای...
درست در حوالی آغاز یک سفر؛ سفر به سمت خدا،
تا ترنم باران، تا حکایت دوست...
و اینک ای همسفر:
اینجا درست در همین لحظه های  تکرار من وتو
در سمت خدا
دل به سوی آسمان
وچشم به سوی آفتاب  گشوده ایم
ودر این قرار بی قراری
تنها
در انتظار درد واره ها ودلنوشته های شما با هرچه آرامش وهرچه باران، با دوست؛ نشسته ایم

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: دو شنبه 2 اسفند 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

چرا زنان را دوست داری

چتر حمایت او را احساس می کنی زمانی که خواهر توست

گرمای محبت او را احساس می کنی زمانی که دوست توست

هیجان و عشق او را احساس می کنی زمانی که عاشق توست

از خود گذشتگی او را احساس می کنی زمانی که همسر توست

پرستش وایثار او را احساس می کنی زمانی که مادر توست

دعای خیر او را احساس می کنی زمانی که مادر بزرگ توست


ادامه مطلب
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: یک شنبه 1 اسفند 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

مغرورانه اشك ريختيم چه مغرورانه سكوت كرديم چه مغرورانه التماس كرديم چه مغرورانه از هم گريختيم غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند هديه شيطان را به هم تقديم كرديم هديه خداوند را از هم پنهان کرديم .

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to razeeshgh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com