تقدیم به تمام عاشقان

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 61
بازدید هفته : 88
بازدید ماه : 466
بازدید کل : 30158
تعداد مطالب : 577
تعداد نظرات : 279
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



جامعه مجازي رازعشق

مژده                مژده
وبلاگ عاشقانه razeeshgh.loxblog .com  تبدیل به سایت شد
 سلام دوستان عزیز

جامعه مجازی راز عشق به امکانات بی نظیر در نوروز 91 راه اندازی شد

از امکانات این جامعه مجازی: چت خصوصی و چت روم پیشرفته، اشتکراک گذاری مطالب، موزیک، عکس و ویدیو، تالار گفتگو فوق پیشرفته، ايجاد آزمون و...

همین الان میتونید عضو جامعه مجازی ما شوید
razeeshgh.ir

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 21 بهمن 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

سلام دوستان (پست ثابت)

شما مي توانيد با ما در ارتباط باشيد

مطالب ما در بخش آرشيو موضوعي مي باشد.

مي توانيد نظاره گر بوده و نظرات خود را ابراز فرماييد.

منتظر نظرات و پيشنهادات شما هستيم.

با نظرات خود ما را به آنچه خود مي خواهيد نزديك كنيد.

Razeeshgh68@gmail.com

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: 20 مهر 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

راز عشق (پست ثابت)

 

رويا را دوباره بايد ساخت . تا كه يك روز به حقيقت پيوندد .

در خواب بايد فهميد طعم زندگي را . شروع كن زندگي را با يك رويايي ناب

عشق را بايد از انتهاي جاده كه هنوز هم چشم قادر به ديدن آن نيست درك كرد .

معنايش را بايد چشيد از ديگري پرسيدن كاري بس عبث و بيهوده است .

راز عشق را بر ديگري افشا مكن تا كه خود پا به بيراهه نهد و عشق را فهمد

روياي خود را باز از نو آفريدم و شروع به گشت در فراسو براي بدست

آوردن راز عشق نمودم تا كه معنايش را درك كنم و رويايم را به

حقيقت پيوندم .

باز همه چيز از يادم رفت و دوباره از خواب پريدم

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: 18 مهر 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

جایی برای همه ی عاشقا (پست ثابت)

سلام دوستان

شما میتوانید با عضویت در وبلاگ ما مطالب مورد علاقه ی خود را در معرض دید دوستان خود قرار هید.

فقط کافی است به عضویت وبلاگ ما

در آیید تا برای دوستان خود مطالب و عکس های خود را به نمایش بگذارید.

لطفا برای عضویت بر روی ثبت نام کلیک کنید

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: 15 ارديبهشت 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مطلب ارسالی ازreyhaneh

تنهایم…
اما دلتنگ آغوشی نیستم…
خسته ام…
ولی به تکیه گاه نمی اندیشم…
چشمهایم ترهستند و قرمز…
ولی رازی ندارم…
چون مدتهاستدیگر کسی را”خیلی” دوست ندارم…
فقط خیلی ها را دوست دارم…

نويسنده: تاريخ: 10 دی 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مطلب ارسالی ازreyhaneh

گفتمش دل ميخري پرسيد چند ؟

گفتمش دل مال تو تنها بخند

خنده كردو دل زدستانم ربود

تا به خود باز آمدم او رفته بود

دل زدستش روي خاك افتاده بود

جاي پايش روي دل جا مانده بود

نويسنده: تاريخ: 10 دی 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مطلب ارسالی ازreyhaneh


پرسيد به خاطر كي زنده هستي؟ با  اينكه دلم مي خواست با تمام وجودم داد بزنم "بخاطر تو" بهش 

گفتم به خاطر هيچ كس. 

پرسيد پس به خاطر چه  زنده هستي؟ با اينكه دلم فرياد ميزد "به خاطر تو"

 با يك بغض غمگين گفتم به خاطر هيچ چيز.

 ازش پرسيدم تو به خاطر چي زنده هستي؟ در حاليكه اشك تو چشمانش جمع شده بود

 گفت به خاطر كسي كه به خاطر هيچ زنده است!

نويسنده: تاريخ: 10 دی 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مطلب ارسالی ازreyhaneh

دانشجویی از استادش پرسید:آیا با قلب شکسته میتوان دوباره عاشق شد؟

استادس گفت:بله میشود.

دانشجو گفت:مگر میشود با لیوان شکسته دوباره آب خورد؟

استاد گفت:آیا توبه خاطرشکستن لیوانت دیگر هیچ وقت آب نمیخوری؟؟؟؟؟

نويسنده: تاريخ: 2 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مطلب ارسالی ازreyhaneh

سوختم،باران بزن شاید تو خاموشم کنی،شاید امشب سوزش این زخم هارا کم کنی،آه باران من سراپای وجودم آتش است،پس بزن باران،بزن شاید تو خاموشم کنی...

نیمه شب آواره و بی حس و حال ،در سرم سودای حانبی بی زبار ،پرسه ای آغاز کردیم در خیال، دل به یاد آورده ایام وصال، از جدایی یک دو سالی می گذشت، یک دو سال از عمر رفت و برنگشت ،دل به یاد آورد اول بار را خاطرات، اولین دیدار را آن نظر بازی آن اسرار را، آن دو چشم مست آهو باز را ،همچورازی مبهم و سر بسته بود ،چون من از تکرار،او هم خسته بود ،آمد هم آشیان شد با من،او ،هم نشین و هم زبان شد با من،او، خسته جان بودم که جان شد با من،او ،ناتوان بود و توانمند شد با من،او، دامنش شد خوابگاه خستگی ،این چنین آغاز شد دلبستگی، وای از آن شب زنده داری تا سحر ،وای از آن عمری که با او شد سحر ،مست او بودم ز دنیا بی خبر، دم به دم میشد این عشق بیشتر ،امد و در خلوتم دم ساز شد، گفتگو ها بین ما آغاز شد ،گفتمش از عشق پابرجاست دل ،گه گشایی چشم دل زیباست دل ،گه تو زرق مان شوی دریاست دل ،شام بی فرداست دل ،دل ز عشق روی تو حیران شد ،در پی عشق تو سرگردان شده گفتد، در عشق وفا دارم بدان، من تو را بس دوست میدارم ،بدان شوق وصلت را به سر دارم بدان ،چون تویی محفور خمارم بدان، با تو شادی می شود غم های من، با تو زیبا میشود فردای من ،گفتمش عشقت به دل افزون شده، دل به جادوی زحت افسوم شده ،جز تو هر یاری به دل مدفون شده، عالم از زیبایت مجنون شده ،بر لبم لب بگذاشت یعنی خموش، طعم بوسه از سرم برد عقل و هوش در سرم جز عشق تو سودا نبود، به هر کس جز او در این دل جا نبود ،دیده جز بر روی او بینا نبود، هم چو عشق من هیچ گل زیبا نبود ،خوبی او شهره ی آفاق بود، در نکویی در نجابت ناب بود ،روزگار اما با ما وفا نداشت ،طاقت خوشبختی ما را نداشت،پیش پای عشق ما سنگی گذاشت،بی گمان از مرگ ما پروا نداشت،اخر این قصه هجران بود و بس ،حسرت و رنج فراوان بود و بس،یاره مارا از جدایی غم نبود،در غمش مجنون عاشق کو نبود،با من دیوانه پیمان ساده بست،ساده هم آن عهد و پیمان را شکست...

 

نويسنده: تاريخ: 2 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

برگزاری مراسم ختم قرآن

بـا تـوجـه بـه نـزدیـک شـدن به حـلـول مــاه مبـارک رمضـان٬ در نظـر داریـم از اجـری معـنوی برخوردار شویـم و دوره قرآنی برگزار نماییم؛ لـذا از شما کاربران عزیز خواهشمندیم در این مراسم پرفیض شرکت كنيد.

دوستان عزیز برای شرکت در این مراسم پرفیض میتوانید به آدرس زیر بیایید و از نحوه شرکت در این برنامه بیشتر مطلع شوید

جامعه مجازی رازعشق

ورود به سایت برگزاری مراسم

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 23 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مطلب ارسالی ازsabahat

 همیشه دلم میخواست دورویی وبی معرفتی در دنیای ما جایی نداشت

از هر کس میپرسیدیم از عشق میگفت

از دوست داشتن از بودن ولذت بردن از خدا میگفت

که در قلب وجان ماست

نه از گریه های بی امان دلتنگیها

اما افسوس که گم کرده راهیم

نويسنده: تاريخ: 24 فروردين 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تقدیم به عشقم مجتبی مطلب ارسالی ازمریم

و من با تمام عشق خود به همراه قاصدک های احساس پیام تولدت را به آسمان خوشبختی میفرستم تا به تو بگه عزیزترین اول فروردین لمس بودنت مبارک

تقدیم به عشقم مجتبی

نويسنده: تاريخ: 6 فروردين 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عزیزم تولدت مبارک

در آن روز که فرشتگان
از عشق سرشار بودند
و از روی عشق پایکوبی می کردند
دانستم،‌ تو ای نازنین پای بر زمین خاکی عالم
نهاده ای، پس برای خوش آمدی گویی
بهترین گل آدم و عالم را به تو هدیه دادم
و آن قلب کوچک و بی ریای من بود.

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 28 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تولد مبارک امید عزیز مطلب ارسالی ازفاطمه شیطون

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netچه لطيف است حس آغازي دوباره ... تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netچه زيباست رسيدن دوباره تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netبه روز زيباي آغاز نفس كشيدن ... تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netو چه اندازه عجيب است ... تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netروز ابتداي بودن ... تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netوچه اندازه شيرين است امروز ... تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netروز ميلاد تو ... تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netروز تو ... تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netروزي كه آمدي ... تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

 

امید عزیزم تولدت مبارک

28دی روز بودنت مبارک

دوستدارت فاطمه

 

 

 

نويسنده: تاريخ: چهار شنبه 27 دی 1390برچسب:تولدت,مبارک, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

به قلبهایمان هشدار دهیم


حتی در آسمان تیره و ابری هم
می توان ستاره پیدا کرد
حتی از دریای خروشان و طوفانی هم
می شود ماهی گرفت

اگر آب نیست و آفتاب بی رمق است
میتوان حتی گل و درخت را در حافظه کاشت!
و برگ و بارشان را به تماشا گذاشت...

تنها باید به چشمهایمان بیاموزیم
که زیباییها را جستجو کنند ...

به گوشهایمان یاد بدهیم
که زمزمه های مهربانی را بشنوند...

به قلبهایمان هشدار دهیم
که جز برای محبت و عشق نتپند...

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: دو شنبه 12 دی 1390برچسب:به قلبهایمان هشدار دهیم, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

...مطلب ارسالی ازفاطمه شیطون

عکس چشمات پیشه رومه ، بغض عشقت تو گلومه
صورتم از گریه خیسه ، دیگه کار من تمومه
همه جا صدای جیغه ، چیزی نیست خوابی عمیقه
روی دستای غریبم جای بوسه های تیغه
شاید این همش یه خوابه ، شاید این فقط سرابه
ای خدا برس به دادم ، زندگیم نقش بر آبه
همه جا صدای جیغه ، چیزی نیست خوابی عمیقه
روی دستای غریبم جای بوسه های تیغه
عکس چشمات پیشه رومه ، بغض عشقت تو گلومه
صورتم از گریه خیسه ، دیگه کار من تمومه
نمیدونی چی کشیدم ، جز تو هیچی رو ندیدم
اگه باورم نداری ، بیا رگ هامو بریدم
منو این غروب غم بار ، پلک خیس و غم تکرار
زجر این خاطره های ، تا نخورده روی دیوار
منو این اتاق خلوت ، منو تنهایی و غربت
منو این هوای ابری ، منوتو اما به ندرت
عکس چشمات پیشه رومه ، بغض عشقت تو گلومه
صورتم از گریه خیسه ، دیگه کار من تمومه
نمیدونی چی کشیدم ، جز تو هیچی رو ندیدم
اگه باورم نداری ، بیا رگ هامو بریدم

نويسنده: تاريخ: 6 دی 1390برچسب:عکس چشمات پیشه رومه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خدا گفت: در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !


خدا گفت: چیزی بگو !
گنجشک گفت: خسته ام.
خدا گفت: از چه ؟
گنجشک گفت: تنهایی، بی همدمی. کسی تا به خاطرش بپری، بخوانی، او را داشته باشی.
خدا گفت: مگر مرا نداری ؟
گنجشک گفت: گاهی چنان دور می شوی که بال های کوچکم به تو نمی رسند .
خدا گفت: آیا هرگز به ملکوتم نیامدی ؟
گنجشک سکوت کرد. بغض  به دیواره های نازک گلویش فشار آورده بود.
خدا گفت: آیا همیشه در قلبت نبوده ام ؟! چنان از غیر پُرش کردی که جایی برایم نمانده.
چنان کوچک که دیگر توان پذیرشم را نداری . هرگز تنهایت گذاشتم ؟
گنجشک سر به زیر انداخت . دانه های اشک ، چشم های کوچکش را پر کرده بود .
خدا گفت : اما در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
گنجشک سر بلند کرد . دشت های آن سو تا بی نهایت سبز بود .
گنجشک به سمت بی نهایت پر گشود

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 6 دی 1390برچسب:خدا گفت: در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست , بیا !, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گل نازم

گل نازم دلم تنگه نذاشتن پیش هم باشیم
باید هر دو جدا از هم شریك درد و غم باشیم
دلم تنگه واسه چشمات

دلم تنگه گل نازم منم مثل تو دلگیرم
میدونم عاقبت یك شب از این دلتنگی میمیرم

دلم تنگه گل نازم نگی از تو جدا بودم
اگه پرسیدن اون كی بود نگی من بی وفا بودم
دلم تنگه واسه چشمات

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: شنبه 3 دی 1390برچسب:گل نازم,دلم تنگه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

قلبم سرشار از خوشی است


قلبم سرشار از خوشی است زیرا دستان قدرتمند خداوند را در دستانم حس می کنم.

* قلبم سرشار از خوشی است
زیرا هر روز صبح شاهد طلوعی دوباره در زندگی ام هستم.


ادامه مطلب
نويسنده: امید و آرزو تاريخ: پنج شنبه 1 دی 1390برچسب:قلبم سرشار از خوشی است,عکس عاشقانه,مطالب عاشقانه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شب یلدا فرخنده باد

شب است و گیتی غرق در سیاهی
شب بلند است و سیاهی پایدار ، ولی
باور به نور و روشنایی است ،
که شام تیره ما را ، از تاریکی می رهاند
و از دل شبهای یلدا ، جشن مهر و روشنایی به ما ارمغان می رساند
تیرگی هاتان در دل نور خاموش باد ،
شب یلدا را به نور قرنها قدمت جاری نگه داریم.

هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها
یلدایتان رویایی، روزهایتان پر فروغ و شبهایتان ستاره باران!

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: سه شنبه 29 آذر 1390برچسب:شب یلدا,یلدا, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

قفس زندگی

این روزا دلم خیلی گرفته
زندگی واسم یه نواخت شده همش دارم فکر می کنم
دلم می خواد برم یه جای دوره دور ولی خوب چی کنم که نمی شه
تو دل تنگیام فقط می نویسم از احساسم از قلبم که اگه اونم نداشتم الان دلم از تنهایی و غم منفجر شده بود
اصلا این زندگی چه فایده ای داره ؟
که چی! ادما که یا دلشون شکسته یا مشکلات فراوون دیگه! میگن هر انسانی می خواد به دنیا بیاد خدا زمین و نشونشون می ده و می پرسه :دوست داری بری زمین؟
ولی! خدایا من اشتباه کردم من نمی خوام اینجا بمونم
نمی خوام وقتی قلبم مثل یه گل روی بوته ای که عمرشو کرده پژمرده و تنهاست و نفسای آخرشو داره می کشه حالا چه فرقی می کنه که بوته هنوز سر پاست؟؟؟
وقتی مدرسه می رفتم یه بیت شعر بود که خیلی دوستش داشتم:
من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید            قفسم برده به باغی ودلم شاد کنید
احساس این پرنده کوچولو رو خوب درک می کنم چون تو این قفس بزرگ زندگی اسیرم
دلم می خواست پرواز کنم و از این قفس لعنتی فرار کنم از همه این ادمایی که هدفاشون مثل باد کردن باد کنکی می مونه که آخرش می ترکه و اون وقت خیلی دیره...

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: یک شنبه 26 آذر 1390برچسب:قفس زندگی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دوست بايد كسي باشد كه

دوست بايد كسي باشد
كه هروقت بار تنهاييت سنگين شد
هر وقت كمر كلماتت شكست

هر وقت واژه هايت لال شدند
بيايد بنشيند مقابل چشمهايت
و تو زل بزني به خودت
كه جاري شده اي ميان چشمهايش...
بايد كسي باشد
كه هر وقت بار دلتنگيت سنگين شد
هر وقت طاقت سكوتت تمام شد
هر وقت كم آوردي
بيايد بنشيند كنارت
و تو سرت را بگذاري روي شانه اش
و تمام خودت را به او تكيه دهي...
بايد كسي باشد
كه هر وقت بار خستگي هايت سنگين شد
هر وقت سهمت از بغض بيشتر از توانت شد
بيايد آغوش باز كند
و پناهت شود
و تو يك جا تمام تنهاييت را
تمام دلتنگيت را
تمام سكوتت را
تمام خستگيهايت را
و تمام بغضت را
ميان هُرم نفسهايش
نفس بكشي

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: جمعه 25 آذر 1390برچسب:دوست بايد كسي باشد كه,دوست, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

باران که می بارد


باران که می بارد...
باید آغوشی باشد...
پنجره ی نیمه بازی...
موسیقی باران...
بوی خاک...
سرمای هوا...
گره ی کور دست ها و پاها...
گرمای عریان عاشقی...
صدای تپش قلب ها...
خواب هشیار عصرانه...
باران که می بارد...
باید کسی باشد...

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:باران که می بارد,باران, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تو میخوای بری مطلب ارسالی ازفاطمه شیطون

تو می‌خوای بری حالا اینو می‌دونم، ترانه هامو به یاد تو می‌خونم
بارون میباره تو قاب چشمام، می‌خوام بدونی حالا من خیلی‌ تنهام
بی‌ تو دلم بهونه گیره، اگه نباشی‌ بدون تو میمیره
قلب ساده من باور نداره، اون که عاشقش بود بره تنهاش بذاره
بی‌ تو می‌میرم ‌ای عشق خوب و نازم، بدون تو نمیتونم دنیامو بسازم
بی‌ تو می‌خونم هرشب با چشم گریون، منو ببخش عزیزم دیگه شدم پشیمون
تو می‌خوای بگی‌ دیگه دوسم نداری، اینو می‌دونم میری تنهام میذاری
قلبی گرفته لبهای بسته جدایی از تو بدون منو شکسته
از وقتی‌ رفتی‌ آروم ندارم، امشب دوباره من بیقرارم
برگرد که دیگه بی‌ تو نمی‌شه، هرجا که باشی‌ بیادتم همیشه
بی‌ تو می‌میرم ‌ای عشق خوب و نازم، بدون تو نمیتونم دنیامنو بسازم
بی‌ تو می‌خونم هرشب با چشم گریون، منو ببخش عزیزم دیگه شدم پشیمون
تو می‌خوای بری....

نويسنده: تاريخ: 17 آذر 1390برچسب:تو میخوای بری, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آغاز محرم مطلب ارسالی ازفاطمه شیطون

ای ماه خون،

بار دیگر از راه میرسی و با نسیم گرم کربلایی، قصه آلاله های سرخ را به گوش جان می رسانی.

دوباره سکوت تاریخ را در هم می شکنی و بغض ناله را از تنگنای حنجره ها آزاد می کنی.

بار دیگر از راه میرسی و برف سکوت را با آفتاب عشقی که بر آسمان سینه داری، آب می نمایی و آن را به اقیانوس خروشان فریاد می رسانی!

ای ماه خدا!

قدومت گرامی.

نويسنده: تاريخ: 7 آذر 1390برچسب:محرم, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خداحافظ مطلب ارسالی ازفاطمه شیطون


خداحافظ اولین پیوند …

اولین سوگند …

آخرین لبخند …

خداحافظ لحظه های ما ناتموم موندن …

وعده های ما …

خداحافظ آغوش بی وقفه …

دوستت دارم آخرین حرف …

آخریــــــــــــــــــــــــــــن حرف …

خداحافظ

 

نويسنده: تاريخ: 7 آذر 1390برچسب:خداحافظ, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

كل یوم عاشورا....كل ارض كربلا

سلام بر«عطش» دشت کربلا
سلام بر شاه کربلا
سلام بر مولای سر از تن جدا
سلام بر تشنه لبان عاشورا
سلام بر سرباز شش ماه
سلام بر سقای تشنه کام
سلام بر دستان بر خاک فتاده
سلام برمشک تیر خورده
سلام بر بدن‎های چاک چاک
سلام بر خورشیدهای بر نیزه
سلام بر مظلومیت بر خاک مانده
سلام بر حنجره خشک و تشنه علی اصغر
سلام بر خیمه‎های سوخته
سلام بر تربت پاکت ای کربلا
سلام بر عاشورا
سلام ... 

نويسنده: امید و آرزو تاريخ: پنج شنبه 5 آذر 1390برچسب:محرم آمد, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مطلب ارسالی ازdokhi zelzele

گاهی باید دور خود یک دیوار تنهایی بکشید

نه به خاطر اینکه دیگران را از خود دور کنی

بلکه برای این که ببینی

برای چه کسانی اهمیت داری

که این دیوار را میشکنند

نويسنده: تاريخ: 3 آذر 1390برچسب:گاهی باید دور خود یک دیوار تنهایی بکشید, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

راز روز باراني مطلب ارسالی ازمريم

اون روز مثل هميشه سرد بود و دل آسمونم مثل دل من گرفته بود داشت مباريد من هميشه عادت داشتم بدون چتر زير بارون آروم آروم قدم بزنم و به آينده نا معلومم فكر كنم كه قراره چي به سرم بياد و هميشه به اين فكر ميكردم يعني كسي هست كه حاضر بشه به خاطر من زير اين بارون بايسته و منتظر بمونه تا من برسم يعني كسي هست كه حاظر بشه به خاطر عشق من از خودش بگذره؟
نميدونم چرا هميشه اين سوالا زير بارون ميزد به سرم شايد واسه اين بود كه تو بارون هوا رمانتيكتر ميشد اين سوالا هميشه تو ذهنم اوج ميگرفت و منم گاهي به جواب ميرسيدم گاهيم نه هميشه اين مسير تكراري رو زير بارون طي ميكردم و ميرسيدم به يه پارك و زير يه آلاچيق نزديك حوض مينشستم.
بارون داشت قطع ميشد زير آلاچيق هميشگي من دو نفر نشسته بودن و باهم صحبت ميكردن و منم بي اختيار صحبتاشون و گوش ميكردم كه داشتن به پسري كه اون سمت خيابون ايستاده بود اشاره ميكردن و ميگفتن سالهاست كه تو روزاي باروني با يه چتر يه مسيري رو طي ميكنه و دنبال دختري كه عاشقششه راه ميفته و چتر ميگيره بالاي سرش مثل اينكه عادت دختر رو ميدونسته كه عادت نداشته با خودش چتر ببره زير بارون اما دختره هيچوقت متوجه حضورش نيست.
با تعجب به اون سمت خيابون خيره شدم كه پسر رو ببينم اما تا حالا نديده بودمش داشتم به اين فكر ميكردم خوش به حال دختره مگه ميشه به همچين آدمي با يه همچين عشقي بي  تفاوت بود؟
بعد دوباره با اين فكر راه افتادم و رفتم سمت خونه بارون كم شده بود نم نم مي.باريد و من تو اين فكر بودم كه كيه كه انقدر دوست داشتني ودر عين حال بي توجه؟ كه يكي سالها ميشه چترش حتي ازش توجهم نميخواد كاش من جاي اون بودم.
رسیدم خونه و رفتم تو اتاق و مادرم گفت بازم كه بدون چتر رفتي زير بارون اما خيس نشدي كاش ميتونستم راز اين كه تو ميري زير بارون اما خيس نميشي رو بفهمم؟

نويسنده: تاريخ: 2 آذر 1390برچسب:راز روز باراني, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

فراموشش کن! مطلب ارسالی ازdokhi zelzele

 

گفتم ای ساده دل ساده فراموشش کن
تا کجا چشم به این جاده فراموشش کن!
دست بردار از او خاطره بازی کافیست
فرض کن گل نفرستاده فراموشش کن!
مردمان نگاهش قله نشینند هنوز
دل که در دره نیفتاده فراموشش کن!
گفتم این تکه غزل را بفرستم نزدش
دل ولی گفت نشو ساده فراموشش کن!
به شما برنخورد پای غزل بود و شکست
اتفاقیست که افتاده فراموشش کن!

نويسنده: تاريخ: 2 آذر 1390برچسب:فراموشش کن,گفتم ای ساده دل ساده فراموشش کن, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

مغرورانه اشك ريختيم چه مغرورانه سكوت كرديم چه مغرورانه التماس كرديم چه مغرورانه از هم گريختيم غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند هديه شيطان را به هم تقديم كرديم هديه خداوند را از هم پنهان کرديم .

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to razeeshgh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com